صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

87/7/10
7:0 ع

از سر ویلا که پیچیدم داخل که بروم به سمت دانشگاه برای اعتراض (اعتراض به تغییر دادن محل کلاسهای علوم پایه به شهران) به این فکر می کردم که چرا ما نباید مثل بقیه دانشگاه ها سر کلاس و  مشغول درس نباشیم ؟چرا باید اینقدر اذیتمون کنند که مجبور باشیم برای آنکه روال ها و حداقل ها اجرا بشه دست به تجمع و تحصن و اعتراض بزنیم ؟! و فکری که بیشتر ازهمه عذابم میداد این بود که چرا بعضی ها همیشه و همه جا  و در همه ی زمینه ها فقط و فقط شعار می دن و پشت بهانه های جور واجور و مختلف خود را پنهان می کنن و حاضر نمی شن برای بهبود اوضاع و  حتی برای خودشون گامی بردارن؟! و هزاران چرای دیگه که اینجا نمی تونم بگم...

این مقدمه ی کذایی را گفتم تا بدونید هنوز جلوی درب اصلی دانشگاه نرسیده بودم که  همه ی این چراها و  مخصوصا چرای آخری همچنان در ذهنم به قوت خودش باقی موند ...چون از جمعیتی که قرار بود راس ساعت 9 حاضر باشند و ساعت هم هشت و پنجاه و پنج دقیقه را نشان میداد  آشنایی ندیدم !!! ناگفته نماند که از آن 20 یا 25 نفری که اونجا بودن فقط 4 یا 5 نفر از آقایان بودن و از بچه های کامپیوتر هم به غیر از دو سه نفر کس دیگه ای نبود...

بی توجه به جمعیت و برای فرار از اینکه کم کم تصوراتم داره عینی می شه رفتم داخل ساختمان اداری برای پیگیری کارت دانشجوئی گم شده ام که دیدم هیچ کدوم از کارشناسان رشته ها نیستن و گویا برای ثبت نام ورودی های جدید رفته اند فلاح پور ...
گیج و نا امید اومدم  پایین و بالاخره یکی از بچه ها رو دیدم و بدون اینکه حرف خاصی رد و بدل بشه کنارش وایسادم و انقدر  گیج بودم که اصلا متوجه بقیه ی دوستان که کمی آن طرف تر ایستاده بودند نشدم .وقتی دیدمشون کمی دلگرم تر شدم(منو می گه ها!!!)  و با همدیگه رفتیم تا مدارک لازم برای المثنی کارت دانشجوئی را جویا بشیم و وقتی به اتاق مربوطه رسیدیم تا اومدیم بپرسیم که چه مدارکی باید بیاریم چشمون خورد به اطلاعیه ی مدارک لازم که روی دیوار خودنمائی می کرد ...
و چیزی که دیدیم مثل همیشه جالب بود و کما فی سابق هیچ چیز تو  
PNU غیر ممکن نیست ... اینم یه نمونه اش!!!

  

 

آگهی دادن به روزنامه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! که مهمترین بخش  رو شامل می شد (اینو خود مسئول گفت)  به ناچار خودکاری بیرون آوردم و شروع کردم به نوشتن مدارک...
(از این قسمت آگهی خیلی جا خورده بودیم ؟! آخه آگهی برای چی؟؟؟؟؟مگه یه کارت چقدر ارزش داره که اینهمه باید دردسر بکشی..)
اصلا می دونید چیه خوبی
PNU اطلاع رسانی خوبشه!  کارکنان بخش اداری دانشگاه که همیشه صبورانه پاسخگو سوالات ما هستند و مثل مسئولین دانشگاه به دنبال راه حلی برای حل مشکلات ما ... به غیر از اینکه همواره می شه رو پاسخگویی کارکنان مهربون PNU حساب کرد، اونجا در و دیوار هم باهات حرف می زنن... و حتی در و دیوار هم بر پاسخگویی همیشگی کارکنان و مسئولین دانشگاه شهادت می دن ...

 

به طور کاملا نامحسوس: دانشجویان عزیز کسی پاسخگوی شما نیست ... تو این اتاق خیلی اتفاقات مهمی داره می افته هیچکی حق نداره وارد بشه ... (شواهد کاملا گواه بر این بود که جماعت حاضر در اتاق ... تو قرنطینه کامل به سر می برن!!!)
بعدش اومدیم پایین ...
جمعیت نسبت به نیم ساعت پیش خیلی بیشتر شده بود .اما این وسط بچه ها اصلا متحد نبودند و بر خلاف  قرار  جمع زیادی از بچه ها رفته بودند طبقه ی همکف  ساختمان آموزشی !!! ما هم به ناچار فقط پیگیری می کردیم تا ببینیم این قضیه به کجا ختم می شه ...در همین حیص و بیص و شلوغی چند نفر از مسئولین از جمله :آقایان شقاقی (معاونت آموزش)، آقای محرمی و مسئول حراست آمدند و یک سری از حرفا رو پیش کشیدند .که بیشتر به توجیه شباهت داشت تا به دلایل منطقی .در این وسط هم خیلی از بچه ها مربوط و نامربوط حرف هایی را زدند که تا حدی در شان یک دانشجو نبود . برای همین هم آقای شقاقی معترض شد که چرا توهین می کنید و...
یکی می گفت چرا نمی رویم ازگل ؟!! یکی دیگه می گفت خب خودتون برید اونجا ..! یکی از سیاست گذاری کلان حرف میزد ،یکی می گفت با رتبه ی 7000 که اینجا قبول شده ام نباید منتی بر سرم باشه، یکی جیغ می زد، یکی تیکه می نداخت به اون یکی که ...! یکی بچه ها را به آرامش دعوت میکرد !! و یکی هم طومار امضا میکرد !!! 
 بین جمیعت معترضین هیچ منطق واحدی رو نمی شد دید .. تنها وجه اشتراک این بود که همه معترض بودن ولی هیچ کس حرف و منطق اون یکی رو قبول نداشت ... 
 هیچ وقت یاد نگرفتیم یه کار گروهی رو درست انجام بدیم!
تا اینکه قرار شد که از هر رشته ای یک نفر نماینده شود و با مسئولین جلسه بگذارند و مشکلات را حل کنند ... و بعد از چند دقیقه مسئولین محو شدند و فهمیدیم جلسه ای که مسئولین می گفتند داخل کتابخانه برگزار می شود ..ناگفته نماند که من و سایر دوستان وقتی متوجه تشکیل این جلسه شدیم که ظاهرا نماینده های از پیش تعیین شده ....

 

 

 

کلا هر کس یه چیزی می گفت !
یکی از آقایان می خواست امضا بگیرد و طومار بنویسه ...
دیگری می خواست نتایج صحبت با مسئولین را قرائت کنه
و اون یکی هم  حرف های تهدید آمیزی میزد !!
 و یکی هم کلا به طرفداری از دانشگاه اومده بود!!!!!! و هر چه ما می گفتیم دلیلی می آورد و چیزی می گفت !!
خلاصه اوضاع قمر در عقربی  بود ...
وقتی بچه ها متفرق شدند به این فکر می کردم که دانشگاه ما به زمان خیلی زیادی احتیاج داره که  به حداقل شرایط سایر دانشگاه های فعلی برسه و البته که باز هم زمان زیادی می خواهد تا بعضی ها بدونند که چطور باید رفتار کنند
آخر سر هم یه نکته ای رو موتوذکر بشم .. تجمع اون روز بچه ها بدون شک خیلی تاثیر گذار بود و باعث شد که مسئولین یه کم به خودشون بیان و تلاش بعضی از بچه ها که از قبل، از نهاد ریاست جمهوری وقت گرفته بودن و عده ای که با صدا و سیما هماهنگ کرده بودن باعث شد اون روز بعد رفتن بچه ها مسئولین مجبور بشن که یه جلسه دوباره بذارن و بعد از ظهر همون روز تکلیف رو یه سره کنن ...
خدا رو شکر این ترم هم اینجائیم .. تا ترم بعد هم خدا بزرگه ...
پی اس1: خوشحالم که اعتراضمون بی پاسخ نموند..
پی اس 2: یه اتفاق دیگه ام افتاده بود که واسه هیچ کدوم از ما خوشایند نبود ولی بنا به مصلحت در موردش چیزی نمی گیم ...
پی اس 3: تو پستی که خوندید هپی هم یه مقداری با من همکاری کرد ...
GoDBLeSsu

 

 

 

 


مشخصات مدیر وبلاگ
 
Brave Heart[0]
 

این یه وبلاگ گروهیه که متعلق بچه های کامپیوتر واحد تهران میباشد.


لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
لینک‌های روزانه
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
موسیقی


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ